☆هدیه خدا☆

این آهنگو خیلی دوس دارم

  یکی همیشه هست که عاشق منه نگام که میکنه پلک نمیزنه  تنهاست خودش ولی تنهام نمیزاره  دریا که چیزی نیست عجب دلی داره  با گریه هام میاد غمامو حل کنه  نزدیک میشه تا منو بغل کنه  از آسمون شهر خیلی پایین تره  درو که وا کنم خدا پشت دره  چشمامو بستم از کنارش رد شدم  چشماشو بسته تا نبینه بد شدم  هر کاری میکنم ازم نمیگذره  حسی که بین ماست از عشق بیشتره  نامهربونی با دلم نمیکنه  به هیچ قیمتی ولم نمیکنه  یه قطره اشکمو که می درخشه ...
30 مرداد 1394

به خاطر بسپار

عزیزم اینو به خاطر بسپار  آرامش نتیجه سه عبارت است  تجربه دیروز استفاده امروز  امید به فردا  ولی اغلب ما با سه عبارت دیگه زندگی میکنیم  حسرت دیروز  اتلاف امروز  ترس از فردا  در حالی که خدای مهربان  گذشته را عفو  امروز را مدد فردا را کفایت می کند    ...
24 مرداد 1394

تولد صبا

سلام فرشته نازم بازم اومدم تا چند لحظه ای رو با حرف زدن با تو  شاد باشم  عزیزم دیروز تولد صبا جون (دختر رویا جون  دختر خالم) بود خیلی تولد خوبی بود صبا جون و  مامان گلش خیلی خوشکل شده بودن  وای باور نمیکنی چقد دلم میخواست تو هم بودی و من برات بهترین تولد میگرفتم   من شده بودم مجلس گرم کنشون رقصیدم و شاباشم جم کردم ولی دوس داشتم تو باشی و با تو برقصم ... و بعدشم همه شاباشارو بدم به تو ... کیکشون باب اسفنجی بود عکس گرفتم تو گوشیم هست ولی آپلود نمیشه که بزارم اینجا با بستنی و ژله شربت و میوه و شیرینی و ... پذیرایی شدیم  صبا جون به همه بچه ها کادو داد که ماژک رنگ...
24 مرداد 1394

سرنوشت

نفسم شاید تقدیر و سر نوشت باهام یار نباشن نتونم هیچ وقت ببینمت گلم هرجا که باشی من احساسم را با این دست نوشته ها که همش از قلبه به قلبت میرسونم ...
13 مرداد 1394

هدایایی برای عزیز دلم

یه قلب کوچیک پر از عشق نگاه مهربون که میتونه تو رو تا اعماق دریای مهربونی ببره نوازش گرم میتونه تو رو به اوج آرامش برسونه آغوش گرم که امن ترین پناه گاه برای توست لبخند های ناب که بدونی همه دلخوشیمی ...
13 مرداد 1394

فرشته من ...

پدر چراغ خونه پدر مرد بارون پدر تپش قلب خانه پدر پناهگاه امن   پدر با تو زندگی یه باغه بی تو سرده مثل زندون سلام جون و دلم این روزا زیاد شاد و سر حال نیستم  به خاطر اینه که حال بابام خوب نیس عزیزم  تو که پیش خدا هستی از خدا بخواه که بابامو شفا بده وقتی بابام تو این حاله دنیا رو سرم خرابه ...   ...
4 مرداد 1394

از رویای اولین دیدار مینویسم

    اون لحظه که توی بیمارستان برا اولین بار میارنت پیشم  ای جوووونم به دل سیر بغلت میکنم  یه دل سیر بوت میکنم  خوبه خوب نگات میکنم  👀 فدات شم شیرم فراموش نمیکنم 🍼 خدا میدونه که شبیه من میشی یا بابایی ...👪 نفسم همونجا چندتا عکس یادگاری سه نفری میگیریم  میزارمت رو تختم دیگه نمیزارم ببرنت  دیگه نمیزارم بینمون فاصله باشه  خیلی روزای شیرینی خواهیم داشت...     ♡به امید اولین دیدار منو تو ♡ ...
2 مرداد 1394

خدا جون اعتراف میکنم ...

  سلام خدا جون  اعتراف میکنم که اونطوری نبودم که تو دوس داشتی  و آنچنان نبودم که لایق پاداش باشم  اما... بنده ی حقیری هستم که التماس میکنم یک میوه بهشتی نصیبم کنی  قول میدم  قول میدم  قول میدم  که پشیمون نشی و مهربونترین مامان میشم براش  😙د وست دارم عزیزم 😙 ...
2 مرداد 1394
1